ته تغاری

ما اهواز زندگی میکنیم شما آبادان بخاطر همین مامانت همیشه با واتساپ عکساتو برام میفرسته . این عکسایه پایینو مامانت بهت گفته وایسا ازت عکس بگیرم که برا دخترخالت بفرستم که برای من بفرسته تو هم این ژستارو واسم گرفتی ...

بابات یه دستگاه جوجه کشی خریده و این جوجه ها از همون دستگاه تولید شدن   تو این عکس جوجه رو شونه ات نشسته ...

...

جمعه صبح که بیدار شدی داداش رضا هنوز خواب بود تو هم رفتی پریدی رو داداش رضا و هی رو داداش رضا بپر بپر کردی و به زور بیدارش کردی که پاشو منو با کامپیوتر بازی بده دست از سر این داداش رضا برنمیداری ..نمیذاشتی درس بخونه که مجبور شد بره تو یه اتاق دیگه بشینه و درو قفل کنه و مجبور شدن بهت بگن داداش رضا رفته مدرسه چون همش گریه میکردی و میخواستی که باهات بازی کنه ...

پ نجشنبه اومدیم خونتون و جمعه که میخواستیم برگردیم تو سوار ماشینمون شدی و میخواستی با ما بیای اهواز و برا مامانت بای بای میکردی. بهت میگفتیم مامانت نیومده میگفتی اشکال نداره  بعدا میادو بعد هم به زور از ما گرفتنت و بردنت چون نمیخاستی بری و همش میگفتی بریم اهواز ...

ب ا اینکه هنوز سه سالتم نشده ولی همه چی رو کامل میگی .. - به داداش رضا میگی سا.. - به داداش مصطفی میگی فافا.. - به حرف ل میگی ن..به دانشگاه میگی دائشگاه.. - به اسمارتیز میگی ماتیز ...

ماشاالله همه رنگهارو بلدی زرد-سبز-آبی-قرمز-صورتی-نارنجی و به قهوه ای هم که میگی گَوهه ای